بیـــا بـــاز هــم خـــودمــان را
بــه نفهـمـی بـــزنــــیم
گـاهـی نفـهـمـی ، اوجِ فــــهم اسـت
به سلامتي كسي كه تو خيالمه اما بي خيالمه.
پرسيد:به خاطركي زنده هستي؟بااين كه دلم ميخواست باتمام وجود داد بزنم:به خاطرتو،بهش گفتم:به
خاطر هيچكس پرسيد:پس به خاطر چه زنده هستي؟بااين كه دم فرياد مي زدبه خاطر تو.بايك بغض غمگين
گفتم:به خاطر هيچ چيز ازش پرسيدم تو بخاطر چه زنده هستي؟درحالي كه اشك در چشمانش جمع شده
بود گفت:به خاطركسي بهخاطر هيچ زنده است.